۱۳۸۸ دی ۱۰, پنجشنبه

اسب جنگ

اسکندر مقدونی از معدود حاکمان جهان است که در عنفوان جوانی تمام کشورهای شناخته شده زمان خود را از مصر و تونس و لیبی تا انتهای افریقا از یک طرف و ایران و عراق و ترکیه و هند و چین را از طرف دیگر به تسخیر خود درآورده بود . وی یکی از نابغه های جنگی جهان است
روزی به سپاهش که نگاه میکرد و به قول امروزی ها سان میدید متوجه شد که یکی از سربازانش سوار بر اسبی لنگ و چلاق است
او را خواست و سرزنشش کرد که خجالت نمی کشی با این اسب لنگ میخواهی به جنگ بروی؟
سرباز گفت من فکر کردم که امپراطور اسکندر میخواهد به من جایزه بدهد نمی دانستم سرزنشم میکند
اسکندر پرسید چرا باید تو را جایزه بدهم
سرباز گفت برای آنکه مرکب من مرکب جنگ است نه مرکب فرار و من هرگز نمی توانم با این اسب در معرکه جنگ از دشمن فرار کنم و بگریزم ولی دیگر سربازان با اسب راهوار خود با کوچکترین هجمه دشمن فرار میکنند
اسکندر به فکر فرو رفت و در دل سربازش را تحیسین کرد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر