۱۳۸۹ تیر ۴, جمعه

حاضر جوابی های چرچیل

نانسى آستور - (اولین زنى که در تاریخ انگلستان به مجلس عوام بریتانیاى کبیر راه یافته و این موفقیت را در پى سختکوشى و جسارتهایش بدست آورده بود) - روزى از فرط عصبانیت به وینستون چرچیل (نخست وزیر پرآوازه وقت انگلستان ) رو کرد و گفت: من اگر همسر شما بودم توى قهوه‌تان زهر مى‌ریختم.
چرچیل (با خونسردى تمام و نگاهى تحقیر آمیز): من هم اگـر شوهر شما بودم مى‌خوردمش
میگن یه روز چرچیل داشته از یه کوچه باریکی که فقط امکان عبور یه نفر رو داشته… رد می شده… که از روبرو یکی از رقبای سیاسی زخم خورده اش می رسه… بعد از اینکه کمی تو چشم هم نگاه می کنن… رقیبه می گه من هیچوقت خودم رو کج نمی کنم تا یه آدم احمق از کنار من عبور کنه… چرچیل در حالیکه خودش رو کج می کرده… می گه ولی من این کار رو می کنم

روی دیگر سکه

مریلین مونروهنرپیشه معروف سینما یک وقتی نامه ای به البرت اینشتین نوشت :که فکرش را بکن اگر من و تو ازدواج کنیم بچه هایمان به زیبایی من و هوش و نبوغ تو... چه محشری می شوند! آقای اینشتین در جواب نوشت:ممنون از این همه لطف و دست و دلبازی خانوم. واقعا هم که چه غوغایی می شود! ولی این یک روی سکه است، فکرش را بکنید که اگر قضیه بر عکس شود چه رسوایی بزرگی بر پا می شود !

۱۳۸۹ خرداد ۱۱, سه‌شنبه

انشتاین از چه می ترسید؟

هر کسی از چیری میترسد بچه ها از تاریکی میترسند برخی از سوسک میترسند و بعضی هم از موش و ...
از انشتاین پرسیدند از چه میترسی؟
گفت از روزی میترسم که تکنولوژی ما از انسانیت ما سبقت بگیرد و جلو تر رود