۱۳۸۸ شهریور ۱۴, شنبه

کفش های وصله دار مولا علی

شعر زیر را علیرضا قزوه سروده است شاید در زمانهای بعد نام افرادی که در این شعر آورده می شود ناشناس باشند . میشود نام ها را با نام های آشنای آن زمان عوض کرد . البته با اجازه علیرضا قزوه عزیز

مولای من!

علی

خلیفه نیستی
سلطان هم نیستی
فقط امام اول مظلومانی
و جای پنج سال
میشد كه پنجاه سال حاكم باشی
میشد كه شام را
چون دندانی كند
كه سهم بچه های ابوسفیان باشد
و در امارت كوفه
كاری هم به ابن ملجم داد.




میشد هر سال
به هند و چین
به روم و ماچین دعوت شد
سلطان روم
به افتخار حضورت
چیزی شبیه همین ضیافت های شام
در تالارهای آینه و مرمر
و پشت درهای بسته بر پا كند
میشد حسین و حسن را با خود همراه كرد
یكی مشاور اعظم
یكی وزیرخزانه داری كل
میشد كاری كرد
كه جعده هم مشاورت امور بانوان را عهدهدار باشد
یا كاری دیگر ، كه زهر نریزد

یا نه
حكومت ایران هم میشد كه سهم حسن باشد
حكومت عراق، سهم حسین
حتی عقیل را میشد سه چهار سالی
با حقوق ارزی آن روز
به اندلس فرستاد
می شد محمد حنفیه
سفیر سازمان ملل باشد
مانند این پسرخاله ها
كه تا هنوز و تا همیشه سفیرند!

میشد كنار رود فرات
كاخی ساخت سبز رنگ
برای تابستانها
سری به بغداد زد
بر بالای كوه ابوقبیس
كاخی سپید داشت
چیزی شبیه كاخ سعدآباد
شبیه كاخ ملك فهد
كه كاخی بلندتر از خانه خدا است

میشد كه بعد خود
به فكر پادشاهی فرزندان بود
مثل همین ملك حسین و ملك حسن
مثل همین حیدر علی اف
و اف بر این دنیا...

میشد كه امام علی بود و
با تمام جهان ارتباط داشت
مثل همین امام علی رحمانف
میشد با خانم رایس دست داد و او را در بغل گرفت
میشد انبان خویش را پر كرد
از شیر مرغ و جان آدمیزاد
از وعده و وعید

میشد افطاری داد از بیتالل
و جامه های اطلس و ابریشم پوشید
با میمون و سگ بازی كرد
رقاصه های روم را دعوت كرد
با چشم بندی و آتش بازی
شب را به صبح رساند
در برج های دوبی سهمی داشت
در بازار بورس دستی...
میشد بالای تختی نشست و
كلاهی از مروارید و زر بر سر گذاشت
یا دست كم
هر روز یك اسب پیشكش قبول كرد
یك شمشیر مرصع
كه نام تو بر آن حك شده باشد
این تحفه هااز هند است
آن جامه ها از روم
این فرشهای ابریشمین از ایران ...
***
جشنی بگیر
بگو كه شاعران قصیده بخوانند
شب را زود بخواب
كه كاترینا و سونامی در راه است

میشدبرای كندن چاه
به شركتهای چند ملیتی فرمان داد
برای بردن نان فرصت نیست
این را به سازمان غله و نان بسپار!


***
مولای من علی
این وقت شب
نشسته ای و به من لبخند میزنی
میدانم
اینگونه شعرها خوب نیست
اما مولای من!
آن كفشهای وصله دار هم
مناسب پای حضرت حاكم نیست!
***
حیدر علی اف - رئیس جمهور آذربایجان
امام علی رحمانف - رئیس جمهور تاجیکستان
کاندولیزا رایس - وزیر خارجه قبلی آمریکا که یک خانم است
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر